مرضیهمرضیه، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

عطر بهشت

دخترمون میشینه

ملوسک من سلام اگر بدونی چقدر می چلونمت هیچی هم نمیگی فقط بابات که سفت ماچت می کنه گریه می کنی اخه ریشاش تیزه . ولی بابا هم عاشقته و این احساس رو یه جوری باید تخلیه کنه تازگی ها سعی می کنه بخاطره شما که عزیز دلشی ریشاشو زود بهزود بزنه . از این که میبینم یکی تو زندگیمون هست که دوتامون یه اندازه دوسش داریم و براش جونم.ن رو هم میدیم لذت میبرم این حس مشترک تویی دلبرم . ببخش که دیر آپ می کنم اخه تو خیلی وقتمو گرفتی و دوست داری همش باهات بازی کنم و بهت توجه کنم اخه هر چی هم می گذره شیطون تر می شی و باید بیشتر مواظبت باشم گلم . عسل مامان تو این ماه که هفت ماهگیت تموم شد خلی کارهای جدیدی یاد گرفتی و ما برای کوچکترین کارهات یه دنیا ذووووو...
28 خرداد 1392

شروع غذای کمکی و لذت غذا دادن به شما

عزیز مامان سلام با دستور پزشکت غذای کمکی رو دو هفته زودتر شروع کردیم . اول با فرنی و بعد حریره بادوم و آب ماهیچه و حالا هم که دیگه سوپ نوش جان می کنی . الحمدلله اذیت نمی کنی و خوب می خوری البته خوردنت قلق داره که تخصص مادرها پیدا کردن این قلق هاست . برام درست کردن غذا واسط خیلی لذت بخشه از اون بهتر غذا دادن بهت که عاشقانه هر قاشق رو تو دهنت می ذارم و امیدوارم هر ذرش گوشت بشهه بچسبه به تنت تپل بشی گازت بزنم   اول شش ماهگی کمی تلخ بود چون باید واکسن شش ماهگیت رو می زدیم . چند روز دیرتر زدیم چون عروسی مریم جون بود و دلم نمی خواست تو مریض باشی . اما بدیش این شد که روزی که واکسنت رو زدیم مامان جون رفت مشهد . درد دلتنگی مامان عزیزم یک طر...
2 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عطر بهشت می باشد